فرهنگ امروز/ بهزاد جامه بزرگ:
یکی از اتفاقات مهم بازار نشر در سال 98 انتشار جند عنوان از خاطرات رجال بلندپایه سیاسی غربی بوده است که طی آن از معماهای بسیاری در عرصه مناسبات بین الملل که از جمله یک سوی آن ایران و پرونده هستهای ان بوده است، رازگشایی شده است. انتشار کتاب خاطرات باراک اوباما، وندی شرمن، جک استراو و اینک جان کری این فرصت را به خواننده فارسی زبان می دهد تا با زوایای جدیدی از پرونده هسته ای ایران در دهه گذشته آشنا شود. خاصه این که این آشنایی در سکوت محض دست اندر کاران ایرانی حاضر در برجام بوده است. این سکوت در افشای اسناد یا انتشار خاطرات از سوی افرادی چون محمدجواد ظریف، عباس عراقچی، مجید تخت روانچی، علی اکبر صالحی و... که مسئولیت های مهمی در متن مذاکرات هسته ای به عهده داشتند، ضمن این که به طرف غربی این فضا را می دهد تا تاریخ برجام را به نفع خود رقم بزنند، بر شائبه های بسیاری در خصوص خطاهای دیپلماتیک و استراتژیک هیات ایرانی دامن می زند.
«هر روز موهبتی است» متن نسبتا حجیمی است در برگیرنده خاطرات جان فوربز کری که نخستین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شده و بیوگرافی خودنوشت کری است. کتاب حاوی بخشهای مختلف زندگی شخصی و سیاسی جان کری است که از دوران کودکی و دانشگاه او شروع میشود و به دوره جنگ آمریکا و ویتنام و بعد سالهای دوره ریاست جمهوری اوباما و سرانجام به مذاکرات کلیدی برجام میرسد و در انتها هم شامل نظرات و تلاشهای جان کری در راه حفظ محیط زیست جهانی است.
برجام، نتیجه یک روند مذاکره تقریبا دو ساله است؛ مذاکراتی که از همان ابتدا بر محرمانه بودن آن تاکید میشد. بنابراین همواره روند شکلگیری توافقی که برخی در ایران حصول آن را جشن گرفتند، در هالهای از ابهام باقی مانده است. اما وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطراتش که به تازگی منتشر شده روایت طرف آمریکایی را از چند و چون توافق در جریان مذاکرات هستهای شرح داده است. البته بدیهی است که او نیز تنها خلاصهوار به برخی نکات مدنظر خود اشاره کرده و همه مذاکرات را شرح نداده است.
او فصل هجدهم این کتاب که نام «Every Day is Extra» را برایش انتخاب کرده را به بازگو کردن تجربیات و خاطرات خود از مذاکره با گروه ۱+۵ و طرف ایرانی اختصاص داده است. وی در این فصل نوشتههای خود را از پیش از آنکه وزیر خارجه شود و از زمان برخی تماسها در عمان آغاز کرده است.
خواندن روایت کری به خوبی مبین این است که تفاوت راهبردی میان دموکرات و جمهوری خواه در قبال ایران وجود ندارد. هدف هر دو توقف ایران با استفاده از حربه فریب است و فقط ممکن است تاکتیکها در این زمینه متفاوت باشد. به طور مثال دغدغه های کری در این کتاب آن طور که بیان می کند دقیقا همانی است که ترامپ در قبال ایران مطرح می کند:
«ارزیابیهای متحدان ما، از جمله اسرائیل و کارشناسان خودمان این بود که ایران با شتاب در حال حرکت بهسمت توانمندی سلاح هستهای بود. هیچ کس شکی نداشت که آنها در آن زمان به توانمندی چرخه سوخت هستهای دست پیدا کرده بودند. ایران از 164 سانتریفیوژی که در روزهای اولیه دولت جورج دبلیو بوش برای غنیسازی اورانیوم میچرخاند، تا سال 2011 خودش را به جایی رسانده بود که میان 27000 سانتریفیوژ مستقر خود، 19000 دستگاه سانتریفیوژ را مورد استفاده قرار میداد.ایرانیها مقادیر کافی اورانیوم غنیشده ذخیره کرده بودند که در صورت گریز هستهای برای ساخت 8 تا 10 بمب کافی بود. آنها چند ماه با راهاندازی یک رآکتور پلوتونیوم که قادر به تولید مقادیر کافی پلوتونیوم درجه تسلیحاتی برای ساخت بمبهای بیشتر بود، فاصله داشتند. ارزیابی کارشناسان ما این بود که ایران میتواند ظرف دو تا 3 ماه بهسمت ساخت یک بمب گریز بزند.
مسئله دیگری که به همین اندازه بدشگون بود این بود که بسیاری از قویترین متحدان ما در منطقه، فعالانه با ایالات متحده لابی میکردند تا تأسیسات هستهای ایران را بمباران کنیم. سالها بود که نخستوزیران، پادشاهان و رؤسای جمهور در منطقه همه در این باره بحث میکردند که ایالات متحده بایستی [علیه ایران] حملات پیشگیرانه انجام دهد. رفتار ایران در منطقه، این دورنمای هستهای را بسیار پیچیده میکرد. ایران، موشک آزمایش میکرد؛ از حزبالله که سازمانی در فهرستی سازمانهای تروریستی بود حمایت میکرد؛ در عراق دخالت میکرد و با حمایت از منازعات داخلی در یمن، عربستان سعودی را تهدید میکرد، در واقع، مخاطرات بالا بودند.»
در این کتاب همین طور روایت های جالبی وجود دارد از ماجرای «هرگز یک ایرانی را تهدید نکن» همچنین ماجرای پرتاب کردن خودکار از سوی کری به سمت عراقچی و ... که با روایت های شفاهی طرف ایرانی تفاوتهایی دارد.
نظر شما